از هر چه می پندارم کمترم

از هر چه می پندارم کمترم

چه حرفها که درونم نگفته می ماند
خوش به حال شماها که شاعری بلدید

پیام های کوتاه
  • ۱۳ فروردين ۹۳ , ۰۰:۳۵
    عذاب
  • ۹ فروردين ۹۳ , ۰۸:۲۹
    امید
آخرین نظرات

سیصد و شصت و پنج روز

پنجشنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۲، ۱۲:۰۷ ق.ظ

نگاهش به سبزه عید  که افتاد رفت توی فکر ...

لحظاتی گذشت ...

وقتی سرش رو بالا آورد و فهمید که دارم با تعجب نگاش میکنم لبخند تلخی زد.

گفتم توی سبزه ها چی دیدی که رفتی تو فکر ؟!

کمی سکوت کرد و گفت : به این دونه  های سبز شده نگاه کن ...

چند روز آب و غذا و نور خورشید خوردند و رشد کردند ...

گفتم خب

گفت : سیصد و شصت و پنج روز از خدا عمر گرفتیم و آب و غذا و فلک در اختیارمون بود ؛ میترسم رشد که نکرده باشم هیچ ؛ افت هم کرده باشم .

دونه ای که نخواد رشد کنه؛ هرچقدر آب و آفتاب بهش بدی فقط بیشتر میگنده ...

 یا مَنْ لَهُ الدُّنْیا وَالْآخِرَةاِرْحَمْ مَنْ لَیْسَ لَهُ الدُّنْیا وَالْآخِرَة ....

الهی العفو

۹۲/۱۲/۲۹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی